مفهوم "مردمان از ارزش-افتاده"به چه معنی است؟ اگر گروه اجتماعی خاصی وجود داشته باشد که بتوان آنها را فاقد ارزش یا کاربرد دانست- شامل سوژههای بیارزش انسانی دنیا- چه نوع طبقهبندیای این عنوان را به آنان اطلاق کرده است؟ و سرانجام، چگونه میتوان یک انسان بیبهره از ارزش که با او به عنوان پسماندهی زندگی برخورد میشود، را دریافت؟
ژائو بیل، انسان شناس، درپژوهش تاثیرگذارش، «حیات، زندگی درموقعیت طرد شدگی اجتماعی» در سال 2001، به این سوالات میپردازد و به پیچیدگیهای قدرت و شهروندی در نیمهی تاریک دموکراسی آمریکای لاتین در دههی نود اشاره میکند. او مفهوم "طرد شدگان" را تا اجتماع خاصی از راندهشدگان بسط میدهد، اجتماع معتادان مواد مخدر، الکلیها، بیخانمانها، بیماران روانی و بیماران محتضری که بیشتر آنها بدون نام و مدارک شناسایی هستند و در مکانی در جنوب برزیل رها شدهاند. از دیدگاه ژائو ادامهی حیات "زندگان رها شده در ویرانی مطلق" تنها یک معنا دارد: چنین اجتماعی فردیتی در انتظار مرگ قلمداد شود؛ «زمانی که فردی کشته شده اما هنوز نمرده یا فردی مرده اما هنوز به قتل نرسیده است (کازیدین، 2012).» این گفتار با اشاره به پروندهی پارادایمی بیل به وضعیتی از زندگی میپردازد که تا حدی تقلیل یافته است که خود بیل از آن با عنوان « بدنهای حرام شده» یاد میکند.
مارکو استامنکوویچ، متخصص تاریخ هنر و اهل جنوب صربستان است. او دکترای فلسفه اس را از دانشگاه گنت بلژیک با پایان نامه ای با عنوان ‘فرهنگ های انتحار: تئوری ها و اعمال اصول باز گرفتن’ دریافت کرده است. حوزه های تخصصی وی، جهانی سازی، Coloniality of Necropower و استعمارزدایی، به خصوص با ملاحظات مربوط به بی عدالتی است.
در طول دههی گذشته در حوزهی هنرهای تصویری معاصر به عنوان کیوریتور، منتقد و مدرس بر تقاطع تفکرات بصری با تئوریهای اجتماعی، فلسفهی سیاسی و اعمال فرهنگی سرکوب متمرکز بوده است. موضوع تحقیق فعلی وی حول موضوعیت Pan-African و مقاومت سیاهان و نهضتهای آزادیبخش است.